رمانتیسیسم در نقاشی
رمانتیسیسم در اواخر قرن 18 میلادی در انگلستان شروع شد و در فرانسه و آمریکا گسترش یافت؛ این اصطلاح را ابتدا منتقدین آلمانی برای جدا کردن خصوصیات هنر مدرن از کلاسیک به کار بردند. رمانتیسیسم درکی ارتباطی میان خود و طبیعت است که جهان را از نظر درک خود نظم می دهد، رمانتیسیسم نگرش یا جهت گیری فکری مشخصی است که نه تنها در نقاشی بلکه در موسیقی و معماری هم خودش را نشان داد. در اواسط قرن 19 خاموش شد ولی روح آن به حیات ادامه داد.
انقلاب صنعتی موجب افزایش هیاهو و غوغای شهری شد و بسیاری دلتنگ آرامش گذشته بودند که هنوز طبیعت مورد تخریب توسط ماشین آلات صنعتی قرار نگرفته بود و گروهی تضاد فکری خود را با رمانتیسیسم نشان دادند؛ رمانتیسیسم نئوکلاسیسم را دگرگون کرد و تجربه شخصی تر را جایگزین کرد. در آثار رمانتیسیسم احساسات دورنی و عواطف جایگاهی قوی دارند، سبک نقاشی رمانتیسیسم در مقابل سبک رئالیسم خودش را نشان می دهد که بر احساسات نسبت به عقلانیت بیشتر تأکید می کند، رمانتیسیسم به نوعی گرایش به مسائل خیالی و دور از واقعیت اشاره دارد.
رمانتیست ها
رمانتیست ها بر این باورند که استدلال برای رسیدن به درک زندگی کافی نیست و احساسات و عواطف هم نیاز است؛ آنها بر ارزش های انسانی به گونه ای که از آنها در برابر تحقیر شدن توسط انقلاب صنعتی حفاظت کند تأکید می کنند.
به چندی از آثار رمانتیسیسم در ادامه اشاره می کنم:
سرگردان بر فراز دریای مه، 1818
نقاشی رنگ روغن اثر هنرمند سبک رمانتیسم، کاسپار داوید فردریش است. فردریش اندیشمندانه به طبیعت نگریسته و به صورت تمثیلی و استعاری اثر خلق کرده است. این اثر یکی از شاهکارهای رمانتیسیسم شناخته می شود. مردی را می بینیم که پشت به ما دارد و در میان یک منظره کوهستانی تنها ایستاده و به منظره مه آلود نگاه می کند، اعتماد به نفس و سرپیچی در برابر چارچوب ها را بیان می کند؛ چهره نمایان نیست و نمی توانیم بفهمیم چه حسی دارد، مخاطب را نادیده می گیرد و به آنها اجازه می دهد ببینند دنیایی که در وسعت دید او قرار دارد چگونه است.
تناسب و تضاد رنگی بسیار هوشمندانه استفاده شده است و رنگ های آبی، خاکستری و سفید به خوبی با هم تعادل برقرار کرده اند. بسیاری بر این باور بودند که این شخصی که در تابلو پشتش به ما است خود هنرمند است و بسیاری بر این باورند که این اثر برای احترام به کسانی است که در سال 1813 و 1814 جان خود را در جنگ از دست داده اند. این اثر هم اکنون در موزه هنری کونتسهاله هامبورگ در هامبورگ نگهداری می شود.
فردریش اغلب از شخصی که پشتش دیده می شود در آثار خود استقاده کرده است و سرگردانی انسان و حیرت از طبیعت شبح وار را نشان می دهد. وسعت بلایای طبیعی به ویژه غرق کشتی ها الهام بخش نقاشان رمانتیک مانند فردریش و ترنر است.
کودک در علفزار، 1808
اثر رونگه، فیلیپ اتو، یک نوزاد برهنه را به تنهایی در طبیعت قرار داده، سپیده دم است و نوزاد به آسمان خیره شده است؛ نمادی از معجزه تولد است، یک کودک الهی که در طبیعت رها شده است، کودک گویا از آسمان افتاده است با بشریت و طبیعت از طریق معجزه آسمانی هماهنگی دارد.
دریای یخ کاری، 1823
اثر هنرمند سبک رمانتیسم، کاسپار داوید فردریش است، در این اثر ما شاهد یک صحنه وحشتناک هستیم که یک کشتی در میان یخ ها گیر کرده و تمام زندگی بر روی آن از بین رفته است؛ مفهوم این است که در حالیکه بشریت می تواند طبیعت را نابود کند در نهایت برای انسان نفوذناپذیر است.
کشتی برده، 1840
اثر ویلیام ترنر است، ابتدا صحنه ای آشفته می بینیم ولی وقتی با دقت بیشتری نگاه می کنیم جزئیات بهتر درک می شوند؛ دستهایی در بین امواج دریا پایی توسط ماهی غول آسا بلعیده می شود، این صحنه قابل هضم نیست ولی بسیار وحشتناک است. هنرمند انگلیسی ترنر لحظه ای را درسال 1783 به تصویر می کشد که کاپیتان کشتی برده زونگ دستور داد برده ها را به دریا بیاندازید تا در دریا غرق شوند تا از بیمه برای ضرری که دید پول بگیرد.
در این اثر غم انگیز نابودی اخلاق انسانی مشاهده می کنیم که قتل عامی وحشتناک صورت می گیرد، استفاده از رنگ ها و ضربات عصبانی قلم مو که از تمایز شکل ها جلوگیری می کند و دنیایی جهنمی نشان از اقدام شیطانی کاپیتان را بیان می کند.
برچسب:آموزش آنلاین رنگ روغن, آموزشی, رمانتیسم, رنگ روغن, کلاسیسیسم, نئوکلاسیسم